دیگر فرصتی برای پیامک دادن نیست
دست واژه هارا میگیرم
وبه دیدنت می ایم
دلتنگیت در هیچ پیامی نمیگنجد
یا باش...یا برو
نمیخواهم از دور مراقبم باشی
از دور دوستم بداری
و من در لحظاتم
هیچگاه بودنت را حس نکنم
دوری را نمیخواهم
یا باش....یا برو
برای هر کس که رفتنی است
فقط باید کنار وایستادو راه باز کرد
به همین سادگی
خوب میدانم
اخر یک روز خفه میشوم
از بس دردهایم را
نجویده قورت میدهم
به تنهایم نخند
من هم روزگاری کسی را داشتم
ساعت هاصحبت
ساعت ها چت
هزاران اس ام اس
کجایی که جوابشان را بدهی لعنتی؟!
اهای سهراب:
قایق دیگر جوابگو نیست
کشتی باید ساخت
اینجا مثل من تنها زیاد است
فراموشم نکن شاید سالها
بعد در گذر خیابانها از کنار هم
بگویی ان غریبه چقدر شبیه خاطراتم بود
یادمه که همیشه میگفت:
برو من همیشه پشتت هستم
ولی هیچ وقت فکر پشت او خنجری که پشتت قایم کرده بودی را نمیکردم!
بعد از من
هیچکس عشق تو را
شاعری نمیکند...
بی خیال است خیلی بی خیال...
همان کسی که تمام خیال من است...
آرزویم این است:
"آرزویت" ساکن کوچه های بن بست نباشد هرگز...
به سرنوشت بگویید:
اسباب بازی هایت بی جان نیستند!!
آدمند...!!
میشکنند...
آرامتر...!!
مانده ام سکوتت را جواب ابلهان بدانم!یا علامت رضایت وقتی بهت میگویم دوستت دارم...
من
غم برای خوردن
بسیار دارم
تو دیگر برایم لقمه نگیر
ارش نیستم ......که....
کمان به دست بگیرم.....
اما............لحظه های با تو بودن را خوب شکار میکنم
از بین خاطراتم
حس بودنت قشنگ ترین حس دنیاست
توکه باشی....
هرروز را....نه
هر ثانیه را...عشق است!!
اعدامی لحظه ای مکثی کرد و بوسه ای بر طناب دار زد
داداستان گفت:
صبر کنید آقای زندانی،این چه کاریست؟!
زندانی خنده ای کرد و گفت:
بیچاره طناب نمیذاره زمین بیفتم،
ولی آدم ها...
بدجور زمینم زدن...
یه روزی من بودم نفسش ولی بعد شدم عامل تنگی نفسش رفت سراغ یه نفس تازه!!!!
خدایا!!!
حرفی نیست فقط یه دعا از ته دل:
ــــــــــ
ــــــــــــــ
ـــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچکس رو اونقدر تنها نکن که بخواد تنهاییش رو با اینترنت پر کنه...
دیگر از آن همه شیطنت و شلوغی خبری نیست!
آنقدر بخاطر ضربه های جلوی اسمم چوب روزگار را خوردم که...
تبدیل شدم به ساکت ترین شاگرد کلاس زندگی...
دل های پاک خطا نمیکنند،سادگی میکنند
و امروز سادگی،پاک ترین خطای دنیاست
عادت ندارم درد دلم را، به همه کسی بگویم...!
پس خاکش میکنم زیر چهره ی خندانم،تا همه فکر کنند نه دردی دارم و نه قلبی!
وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد و چشمهایت دیگر اشکی برای ریختن نداشته باشند،وقتی دیگر قدرت فریاد زدن را هم نداشته باشی،وقتی دیگر هر چه دل تنگت خواسته باشد گفته باشی،وقتی دیگر قلم و دفتر هم تنهایت گذاشته باشند،وقتی از درون تمام وجودت یخ بزند،وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ بکنی،وقتی احساس بکنی تنهاترین هستی،چشمهایت را ببند و از ته دل بخند که با هر لبخند روحی خاموش جان میگیرد و درخت پیر جوان میشود.
به "سگ" استخوان بدی...
دورت میگرده،
واست دم تکون میده!!!
من به "تو" دل داده بودم
لعنتی!!!
وقتی می گویی دوستت دارم خودت را از کسی پس نگیر شاید این تنها چیزیست که او دارد، وقتی می گویی دوستت دارم اول روی این جمله فکر کن،شاید نوری روشن کنی که خاموش کردن آن به خاموش کردن او ختم شود...
جنگل فقط دیدنی نیست جنگل فقط سوختنی نیست من یک جنگل چوب سادگیم را خورده ام
وقتی عاشقش شدم دیدم
هیچ وقت دلمو نشکست
هیچ وقت بهم نه نگفت
همیشه در جواب بچه بازیام
خندیدو گفت عاشق همین دیونه بازیاتم
چشمهایت را ببند ،
در دلت با خدا سخن بگو ،
به همان زبان ساده ی خودت سخن بگو ؛
هرچه میخواهی بگو ، او میشنود ...
شاید بخواهی تورا ببخشد ،
یا آرزویی داری ،
شاید دعایی برای یک عزیز و یا شکرش ،
بگو میشنود . . .
این لحظه ی زیبا را برای خودت تکرار کن ؛
پرواز دلت را حس خواهی کرد ...